Monday, October 3, 2011

مقاومت، جسارت و عقلانیت

مقاومت، جسارت و عقلانیت شالوده یک مبارزه مدنی و مسالمت آمیز است. فرد که  آگاهانه راه مبارزه ای دشوار برای مطالبات ملتی محروم از ابتدایی ترین حقوق انسانی را آغاز میکند با تکیه بر جسارت و ایمان خویش در مقابل هر گونه دشواری، و فراز و فرودهای دستیابی به آمال ملی عزم مقاومت میکند.
با مقاومت میتوان سدها را شکست،  تابوها را برداشت. شاید زمانی مقاومت برای مطالبالت مردمان جامعه ای استبداد زده که حقوق ملی و حداقل نیازهایشان برای  برخورداری از زندگی شرافتمندانه از آنها سلب شده و در همان حال به بی خبری و ناآگاهی دچارش کرده اند تعریف شود؛ مورد تعجب و شاید تمسخر دیگران قرار گیرد. اما نتیجه مقاومت به مرور زمان گویای ناگفته‌هایی از روح ایستادگی ملتی رنجور از درد استبداد و شوونیسم خواهد بود.
قصد بنده از این نوشته تعریف جسارت  مقاومت و یا ایستادگی نیست بلکه نیم نگاهی به اعتصاب غذاهای آقای عباس لسانی است که بر خود واجب دانستم با مروری بر خاطرات گذشته‌ام چند نکته ای را از اعتصاب‌های غذای آقای لسانی به خدمتتان برسانم. چرا که این نوشته گویای واقعیاتی است که شاهدی عینی راوی آن خواهد بود هرچند اگر نتوانم حق مطلب را آنگونه که شایسته است ادا کنم.

            تازه با آقای لسانی آشنا شده بودیم که یک هیات ارمنی بخاطر اجاره کشت صنعت مغان راهی شهر اردبیل شدند. ماجرا از این قرار بود که حکومت مرکزی بخاطر کمک به کشور ارمنستان از لحاظ اقتصادی قرار دادی 99 ساله با این  کشور امضا میکرد که طی این قرارداد کشت و صنعت مغان با تمامی اراضی و دارایهایش تقریبا رایگان در اختیار ارمنیها قرار میگرفت که این باعث اعتراض فعالان حرکت ملی در استان اردبیل شد.
            در پی این اعتراض  حدود 100 نفر از فعالان با تحصن در مقابل استانداری اردبیل نسبت به این قرارداد اعتراض می کردند که با پیشنهاد آقای لسانی این تحصن به اعتصاب غذا در داخل مسجد سرچشمه اردبیل کشیده شد و با  یورش نیروهای ضد شورش به داخل مسجد حدودا 40 نفر از فعالان ملی
دستگیر،  16 نفر از آنها راهی زندان و بقیه در همان شب با گرو گذاشتن کارت شناسایی آزاد شدند.
 آقای لسانی ان شب بطور وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه مثانه  و دنده و روده هایش مورد آسیبهای جدی گردید.
ولی با این وضع باز هم نیروهای ضد شورش موفق به خارج کردن ایشان از داخل مسجد نشدند و آخر سر وی را با سیم مفتول بسته و از آنجا خارج کردند. آقای لسانی از بدو ورود به بازداشتگاه اداره اطلاعات  با وضعیت جسمانی بدی که داشت اعلام اعتصاب غذا نمود که این اعتصاب به 13 روز انجامید و با آزادی دستگیر شدگان و لسانی این اعتصاب غذا شکسته شد
_در پی اعتراضات به توهین روزنامه ایران در خردادماه سال 1385 آقای لسانی در تاریخ 13/3/85  با یورش وحشیانه نیروهای اطلاعاتی به منزل شخصیش دستگیر و از بدو ورود به بازداشتگاه اعلام اعتصاب غذا نمود.  لسانی بعد از 7 روز به زندان مرکزی اردبیل منتقل شد و بخاطر اینکه هنوز در اعتصاب غذا بود به قرنطینه بند کارگری انتقال داده شد. خواسته آقای لسانی در این اعتصاب آزادی بی قید و شرط جوانانی بود که در روز اعتراض بخاطر دفاع از هویت خویش به خیابانها آمده بودند. آقای لسانی در آن اعتصاب یک بار با حالت بیهوشی راهی بیمارستان شد و دو بار نیز هنگام وصل سرم در بهداری زندان مقاومت کرده و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. نگرانی شدیدی در جمعمان نسبت به وضع جسمانی آقای لسانی وجود داشت. بطوری  از زندانیانی که میتوانستند آزادانه در سالن مرکزی تردد نمایند جویای حال آقای لسانی میشدیم .
            بعد از 30 روز با پخش اعلامیه‌های متعدد نسبت به حال آقای لسانی در شهر اردبیل، مسئولین آن زمان از جمله آقای ربیعی دادستان وقت مرتبا به خاطر وضعیت آقای لسانی شروع به ملاقاتهایی  برای  منصرف کردن ایشان از اعتصاب غذا نمود، اما موفق نشد. خبر گرفتن از آقای لسانی دیگر کار سختی نبود
چون بعد از 40 روز اعتصاب در زندان همه در مورد او حرف میزدند. وی موفق شد  با مقاومت و ایستادگی 53 روز اعتصاب غذا نموده و خواسته های بحق خویش را عملی سازد. طی آزادی آقایان ودود اسدی ، مهدی محمد پور ، جلال تقوی  رامین دیسناد، قاسم غریبی،  فردین عبادی،  وهاب سعادتی،  عاصف ابراهیم زاده و تعدادی دیگر از بازداشت شدگان لسانی بر اعتصاب غذای خود نقطه پایان گذاشت و مدت 15 روز هم در بند 7 تحت مداوای پزشکی قرار داشت.

            درتاریخ 18/10/85 آقای لسانی 18 ماه زندان خود را در زندان مرکزی اردبیل سپری میکرد. ایشان طی درخواستی  در چارچوب قانون زندان از شورای طبقه بندی زندان اردبیل درخواست مرخصی نمود که این درخواست بنا به دستور اداره اطلاعات و دادستان اردبیل آقای ارژنگی رد  شد. آقای لسانی طی نامه ای(طبق معمول به زبان ترکی) 48 ساعت به مسیولین زندان مهلت داد تا با خواسته قانونی ایشان موافقت نمایند و در غیر اینصورت اعتصاب غذای خود را برای اعتراض و احقاق حقوق خود شروع خواهد کرد.
 متن نامه از این قرار بود:
"عابباس لئیسانلی، اسد اوغلو
مؤوضوع: آجلیق آکسیاسی
اردبیل زیندانی‌‌نین مودورو؛
سالام؛
 بو واسیطه ایله سیزه چاتدیریرام، من بو گون صوبحدن ( دوز گونو) باشلایاراق، اؤنجه‌دن  مسئوللارا یازیلی اولاراق سؤیله‌دیییم ندنلر اوزوندن، محدودیت‌سیز آجلیق آکسیا کئچیریرم. اؤز حاقلی آماج و ایستکلریمه چاتمایانا قدر بو آجلیق داوام ائده‌جکدیر.  بو، تکجه ایشدیر کی، ظولم و عدالت‌سیزلیکله دوستاق اولان بیریسی، وار اولان ظولم‌لردن قورتولوش آماجی ایله ائده بیلر.
                                                                             یاشاسین آذربایجان

آقای لسانی بعد از 48 ساعت رسما اعلام اعتصاب غذا نمود . بنده در طی مدتی که با آقای لسانی  در زندان بودم میتوانم با صراحت بگویم که این بار اعتصاب غذای آقای لسانی صدمات غیر قابل جبرانی را بر وی تحمیل کرد.
            بطوری که به گفته ایشان سختی اعتصاب غذا در مقابل  سرمای شدید قرنطینه بند موقت حس نمی شد. در آن روزها شهر اردبیل سرمای کم سابقه‌ای را تجربه میکرد و مسولین زندان هم  به دستور اداره اطلاعات از این موقعیت استفاده کرده بخاری قرنطینه‌ی بند موقت را که لسانی در آنجا نگهداری میشد  برداشته بودند تا شاید وی بخاطر سرمای طاقت فرسا اعتصاب غذای خود را بشکند. لسانی بخاطر اینکه همیشه از حق زندانیان دیگر هم دفاع میکرد دارای محبوبیت خاصی در زندان بود و بخاطر آن زندانیانی که
 می توانستند تا درب قرنطینه تردد داشته باشند جویای حال وی میشدند. لسانی با اینکه دقیقا میدانست با درک شرایط حساس آن زمان اعطای مرخصی به ایشان کاری غیر ممکن است باز هم به اعتصاب خویش با ان سرمای شدید ادامه داد .هدف آقای لسانی گرفتن مرخصی نبود بلکه می خواست ثابت کند حق یک زندانی سیاسی را نمیتوان به همین راحتی پایمال نمود. او با شکنجه خودش از حق ما هم دفاع میکرد اما واقعیت تلخ آنجا بود که ما هم بندیهایش به اندازه لسانی ایمان نداشتیم که از حق خودمان در زندان دفاع کنیم.
این بار اعتصاب غذای لسانی به 38 روز انجامید که 2 بار از طرف فعالان ملی دیگر شهر ها مورد اعتراضهای شدیدی نسبت به حاکمیت قرار گرفت که اولین بار آقایان 1. حسن اسدی 2. گشتاسب واسقی 3. محمود اصلانی  بخاطر فرا خواندن مردم جهت تحصن در مقابل زندان اردبیل بازداشت شدند که آقایان واسقی و اصلانی هر کدام بعد از 1 ماه انفرادی و 2 ماه زندان  به اتهام ارتباط با عوامل بیگانه و تشویش اذهان عمومی به 3 سال حبس تعزیری در شهرهای کرمان و یزد محکوم شدند و آقای حسن اسدی نیز بعد از چند روز به اداره اطلاعات تبریز تحویل داده شد.
            اما دومین بار با مراجعه فعالان سرشناس آذربایجان بخاطر در خواست از آقای لسانی جهت متوقف کردن اعتصاب خود بود که با درک وضعیت حساس بوجود آمده از طرف اداره اطلاعات با عقب نشینی اجباری اطلاعات روبرو شد. در این تجمع فعالان سرشناسی چون آقای سعید متین پور ، عبدلله عباسی جوان مهدی نعیمی و دیگر فعالان ملی حضور داشتند که با صلاحدید رییس زندان موفق به ملاقات جمعی با آقای لسانی شدند. لسانی نیز بعد از 38 روز با صلاح دید فعالان ملی آذربایجان به اعتصاب غذایش پایان داد.
_و هم اکنون نیز آقای عباس لسانی 15روز اعتصاب غذای خود را پشت سر گذاشت .
عباس لسانی بیش از همه میداند که وقتی 53 روز و یا 38 روز در آن سرمای شدید اعتصاب غذا میکند احتمال مرگش هم است.
 اما چرا؟
            لسانی مبارزیست که مبارزه را در ایمان خلاصه میکند ایمانی که هر زمان و در هر مکان روح یک مبارزه است. ایشان با نوشتن نامه‌هایش( به زبان تورکی ) به دادگاه‌ها تنها تورک بودنش را ثابت نمی کرد بلکه میخواست ثابت کند که زبان تورکی هم میتواند زبان رسمی شود. او وقتی در دادگاهی که قاضی اش فارس بود تقاضای مترجم تورکی میکرد می خواست به دادگاه بفهماند که یک تورک هم حق صحبت کردن به زبان مادری در ادارات را دارد. لسانی وقتی اعتصاب غذای طولانی مدت می کرد قصد آزادی و یا خلاصی از زندان را نداشت.  چون می توانست راههای دیگر را انتخاب کند .
 لسانی اگر در مقابل دوستانش متواضع بود، با دشمنانش تعارف نداشت و اعتصاب غذا میکرد تا با استقامت و ایمانش به دشمنانش بفهماند که روح یک مبارز خاموشی ندارد.
به امید آزادی تمامی زندانیان سیاسی آذربایجان.
بهروز علیزاده

No comments:

Post a Comment